استحاله
نوشته شده توسط : هادی تات

 

استحاله در شعار ها!

صداي منو بطور زنده و مستقيم از مقابل درب اصلي دانشگاه آزاد مشهد مي شنويد. همهمه و هياهو باعث شده كه شعارها خيلي مفهوم نباشه. اما دو گروه عمده مشغول شعار دادن هستند.گروه سمت چپ كه از نمادهاي رنگي استفاده مي كنند، هم اكنون با هيجان خاصي دارند فرياد مي كشند:"راي منو پس بدين، راي منو پس بدين" وگروه سمت راست كه از نماد هاي سياه و سفيد استفاده مي كنند بدون هيجان خاصي دارند فرياد مي كشند:"راي ندادين چرت نَگين!".

خوب شعارهاي ديگري هم در اين ميان به گوش ميرسه:" نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران". يك نفر اين شعار رو سر داد و حالا همه دارن اونو تكرار مي كنند.

در چند قدمي من پيرمردي ايستاده كه صورتش رو سه تيغه تراشيده و داره با حرارت خاصي شعار هايي ميده .خوب به نظر نمياد دانشجو باشه و شعار هاش هم كمي متفاوته:" درود بر اعلا حضرت!"." سفارت شوروي  لانه جاسوسيه!"." مرگ بر استالين جيره خوار!" . عده اي از جوان ها كه كنارش ايستاده اند بهش يادآوري مي كنندكه مدت هاست كه ديگه شوروي وجود نداره و اعلا حضرت و استالين هم خيلي وقته به رحمت خدا رفتن. اما گوش هاي اين پير مرد سنگين تر از اين حرف هاست و به شعار هاش ادامه ميده.

شعار جديدي از لابه لاي جمعيت شنيده ميشه:" استقلال آزادي جمهوري ايراني". اين شعارها نشون ميده كه ما در گفتمان انقلاب دچار استحاله شده ايم. توي اين شلوغي دو نفر توجه منو به خودشون جلب كرده اند. اين دو نفر كه دستشون رو دور گردن هم انداخته اند و توي مشت هر كدومشون هم يك بطري مشكوك ديده ميشه، دارن تلو تلو خوران از كنار خيابون رد ميشن و شعار جديدي هم ميدن:" نه شرقي نه غربي  جمهوري عرقي!". واقعاً من اين نوع از استحاله رو دیگه نديده بودم!

توي اين بلبشو ديگه از شنيدن هيچ شعاري نبايد تعجب كرد. خوب پيكان قراضه اي رو ميبينم كه داره از پشت جمعت رد ميشه و جواني كه لباسي آبي رنگ به تن كرده سرش رو بيرون آورده و داره شعار هايي ميده. معلوم نيست كه متعلق به كدوم گروه سياسيه. اجازه بدين ببينم داره چه شعاري ميده."پرسپوليس سوراخه" ؟ واقعاً كه! مثل اينكه اينجا رو با استاديوم اشتباه گرفته.

 الان يك وانت نيسان رو ديدم كه ترمز شديدي گرفت . حالا چند نفر از عقب اون پايين مي پرند شروع مي كنند به دويدن . انگار دارن دنبال فرد خاصي مي دوند و شعار عجيب " گوساله رو بگيريد " سر داده اند! قيافه روستايي و وضع سراسيمه اون ها باعث شده كه فضا ملتهب بشه .  تكرار شعار " گوساله رو بگيريد" از طرف اون چند نفر باعث ميشه ولوله و اضطراب عجيبي توي جمعيت بيفته. عده اي از حاضرين كه اين شعار رو به خودشون گرفته اند يك صدا شروع ميكنن به شعار دادن:" نترسين نترسين   ما همه با هم هستيم!"

در همين گير و دار دوبار اون پيكان قراضه رو مي بينم كه داره رد ميشه و همان جوان داره شعار ميده" فوتباليست واقعي   استاداسدي و دايي!".

التهاب وهيجان به اوج خودش رسيده. اوه خداي من! ميني بوسي رو ميبينم كه داره انبوه جمعيت رو ميشكافه و مسير خودشو باز ميكنه. از نوشته هاي روي اون معلومه كه ميني بوس متعلق به سرويس كاركنان كارخانه قند فريمانه! اونها اينجا چيكار مي كنند؟ جمعيت در اعتراض همه يك صدا دارن "هو" مي كشند. حالا سرنشينان ميني بوس رو ميبينم كه سرها و دست هاشون رو از پنجره هاي ميني بوس خارج كرده اند و دارن فرياد مي كشند:" نه غزه نه لبنان   فقط قند فريمان!" .

پناه بر خدا ! ما واقعاً دچار استحاله عميقي شده ايم!

   





:: بازدید از این مطلب : 318
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 12 / 6 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: